زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بـگـو هـنـوز بـرایت کـمی تـوان مـانـده بـگـو هــنـوز برای حسین جـان مانـده؟ فـقـط بـرای نــمـازی کــنـار بـابـا بـاش هـنوز نیـمـه ای از روز تـا اذان مــانـده چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی چرا که چشم تو خیره به آسـمـان مانـده کمر شکسته ام ازحال و روز من پیداست عجیب بر جگرم داغ این جـوان مـانـده بـیا به گریـۀ این پـیـرمـرد رحـمـی کـن عصای من نشکـن، قـامتـم کمـان مانـده نـسیـم هــم بـدنت را به دست می گـیـرد شبیه مـشت پـری که در آشـیـان مـانـده شدی شـبـیـه انـاری که دانـه دانـه شــده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده چنان به روی سرت ریخـتـند، تـرسیـدم هزار شکـر که از تو کـمی نشان مـانده چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست بـرای بــدر شدن مـاه من زمـان مـانـده چـقدر تیـغـه لب پر، میـان دنـدۀ تـوست چقـدر نیـزه شکـسته در این میان مـانده قـرار نیست پدر جـان دهد کـنـار پـسـر هـنـوز قـصـۀ گـودال و سـاربان مــانده قـرار نیست فقـط عـمـه ات بمـانـد و من بـبـیـنـی اش که مـیان حـرامـیـان مـانـده کـمی به روی سـرم باشد و مـیان حـرم که چـند دخـتـر نـوپـا به کـاروان مـانده کمان حرمله تیری به سیـنه ام زده است به چـنـد جـا اثـر نــیــزۀ ســنـان مـانـده نشسته شمر وعرق می چکد ز پیشانیش بـرای ضـربـۀ آخر نـفـس زنـان مـانـده |